از این درام جنایتکارانه بهعنوان یکی از امیدهای اصلی اسکار امسال اسم میبرند. این بار هم آنها یک مضمون اجتماعی را به زبانی طنز بیان میکنند. خاویر باردم در فیلم، نقش آنتون چیگور را بازی میکند که در کنار کاراکترهانیبال «سکوت برهها» (با بازی آنتونی هاپکینز) میتوان آن را یکی از منفیترین نقشهای سینمایی ارزیابی کرد.
او یک آدم کش خونسرد وبیرحم است که خیلی زیبا توسط باردم به تصویر کشیده شده است. از بازی او بهعنوان یک بازی اسکاری، اسم میبرند و باید دید آیا آکادمی اسکار او و کوئنها را نامزد اسکار بهترین بازیگری و کارگردانی میکند یا خیر. قصه فیلم از آنجا شروع میشود که لولین موس (با بازی جاش برولین) وسیله نقلیهای را پیدا میکند که پر از موادمخدر و 2میلیون دلار نقد است.
دور و بر این وسیله نقلیه را تعدادی جسد پر کرده است.زمانی که موس تصمیم میگیرد پولها را بردارد، با یکسری واکنشهای خشونتآمیز دنبالهدار روبهرو میشود که حتی مردان قانون- و در راس آنها کلانتر بل با بازی تامی لیجونز- هم نمیتوانند آنها را متوقف کنند.
موس ناگزیر به فرار میشود ولی از سوی آدم مرموزی (همان آنتون چیگور) تعقیب میشود. آیا او میتواند امیدی به نجات داشته باشد؟ در گفتوگوی زیر برادران کوئن درباره شرایط تولید فیلم، مرحله انتخاب بازیگر، فیلمهای جدیدشان و یکسری چیزهای دیگر صحبت کردند .طی گفتوگو به راحتی میتوان متوجه این نکته شد که آنها برخلاف برخی هنرمندان دیگر، خیلی راحت درباره کارها و خودشان حرف میزنند.
- آیا شما خودتان را برای یکدیگر توصیف میکنید و از یکدیگر نقل قول میکنید؟
جوئل: بله. این مسئله همیشه اتفاق میافتد و به هیچ وجه باعث ناراحتی یا آزردگی خاطرمان نمیشود.
- چرا این کتاب را برای قصه فیلم خود انتخاب کردید؟
جوئل: راستش را بخواهید ما آن را انتخاب نکردیم. اسکات رودین کتاب را برای ما فرستاد و گفت امتیاز برگردان سینماییاش را خریداری کرده است. نسخهای که او فرستاده بود متعلق به خود ناشر بود و خود کتاب هنوز وارد بازار نشده بود، به ما گفت آن را بخوانیم و نظر بدهیم که آیا قصه ما را جذب خودش کرده و آن را میسازیم یا خیر.
من و اتان طی مدت کوتاهی کتاب را خواندیم. قبل از این دیگر کتابهای کورماک مک کارتی را هم خوانده بودیم. از خواندن آنها لذت برده بودیم و البته با این نگاه آنها را مطالعه نکرده بودیم که بخواهیم فیلمی از روی آنها بسازیم. هر دوی ما پس از خواندن کتاب احساس کردیم میتوان یک فیلم واقعا جالب از آن تهیه کرد.
- آیا عمدا برخی حوادث غریب و غیر عادی داستان را کم کردید؟
جوئل: آگاهانه نبود. ما فقط تلاش کردیم اقتباس خوبی از کتاب ارائه دهیم. میتوان گفت این فقط یک نوع شکل ساده و روشن از دیدگاه ما بود، و اینکه چگونه میخواهیم قصه کتاب را تبدیل به فیلمی سینمایی کنیم.
- در بین آثارتان کارهایی هستند که در مقایسه با بقیه فیلمهایی که ساختهاید شباهت زیادی به یکدیگر داشته باشند؟
اتان: حقیقت امر، ما هیچ وقت آنها را با هم مقایسه نمیکنیم. هیچ نکته جالبی در این رابطه برای ما وجود ندارد. در ساخت فیلمهای سینمایی لذت خاصی وجود دارد ، این در حالی است که این کار مشکلات زیادی را در بر دارد. ما وقتی فیلمی را ساختیم، دوباره برنمیگردیم تا نگاه دیگری به آن کنیم و مقایسه نمیکنیم که چقدر شبیه کارهای دیگرمان است یا از آنها فاصله دارد.
- یعنی بیشتر از پروسه ساخت آنها لذت میبرید تا اینکه بخواهید تماشایشان کنید؟
اتان: بله، و این نکته شاید کمی در خودش پارادوکس داشته باشد. ما هیچ وقت فیلمهایمان را به قصد لذت بردن تماشا نمیکنیم. بعضی وقتها پروسهای که در تولید فیلم طی میشود لذت بخش است و ما حسابی تفریح میکنیم. اصلا فیلمها را به همین دلیل میسازیم.
- فیلمهایتان را به یاد میآورید؟
اتان: اخیرا مصاحبهای از براندو میخواندم. سؤالکننده از او درباره «و اینک آخر زمان» میپرسد و براندو در جواب میگوید: « این همان فیلمی است که در آن کچل هستم؟!»
- کار فیلمبرداری در نیویورک چگونه بود؟
اتان: خیلی مشکل نبود. با آنکه در این شهر زندگی میکنیم ولی تا قبل از این فیلمی در این محل فیلمبرداری نکرده بودیم تا حالا چنین اتفاقی نیفتاده بود که روز فیلمبرداری کنیم و شب به خانهمان برویم. همین مسئله اوایل کار برایمان کمی عجیب بود. در کل تجربه تازهای بود که شیوه کارمان را متفاوت از ساختههای قبلیمان میکرد.
- کار در نیویورک با چالش همراه بود؟
جوئل:کمی چالش داشتیم. میدانید، کارکردن درنیویورک کمی متفاوت از بقیه جاهاست. به سختی میتوان متوجه شد بالاخره هرچیزی، چه چیزی است. این در شرایطی بود که ما داشتیم با چند تا ستاره بزرگ سینما کار میکردیم.
حساب کنید در یک منطقه کوچک دارید در بین خیل عظیم جمعیت کار میکنید همین مسئله کمی کار ما را متفاوت میکرد. همانطور که اتان هم اشاره کرد، ما در شهر محل زندگیمان فیلمبرداری میکردیم و زندگی شخصی و کاریمان یک جورهایی در هم ادغام شده بود، این مسئله تمرکز ما را به هم میزد. با این وجود تجربه خیلی خوبی بود. با ساخت این فیلم ما با آن روی دیگر سکه هم روبهرو شدیم و آن را نیز تجربه کردیم.
- چرا بخشی از صحنهها را در نیومکزیکو گرفتید؟
جوئل: خب؛ هزینههای فیلم کمتر میشد!
اتان: مسائل اقتصادی کار. در عین حال، میدانید که قصه در غرب تگزاس اتفاق میافتد و ما 2 هفته فیلمبرداری در همین منطقه داشتیم. اما چشماندازهای نیومکزیکو خیلی بهتر و زیباتر هستند. در همان حال، این 2محل شباهت خیلی زیادی به هم دارند. این روزها خیلیها، به خاطر کاهش هزینههای تولید فیلمهایشان، لوکیشن نیومکزیکو را انتخاب میکنند.
- آیا میخواستید نوع مو و چهره خاویر باردم روی پرده به همین شکل دیده شود؟ یا این پیشنهاد خود او بود؟
جوئل: خیر، ما میخواستیم او اینجوری دیده شود. وقتی با او مطرح کردیم، در آغاز کمی مخالفت کرد، ولی کمکم مجاب شد که این کار را بکند.
اتان: نوع نگاه، لباسها و طراحی مو همه چیزهایی بودند که قرار بود کاراکتر او را به صورت تصویری در معرض دید تماشاچی قرار دهند. بخش گریم ما تحقیق زیادی در اینباره انجام داد. عکسهای زیادی از آدمهای مختلف و متفاوت مورد بازدید قرار گرفت.
قصه فیلم قصه دورهای است که در منطقه مرزی تگزاس 1980 اتفاق میافتد. پس این آدم باید به نوعی یادآور آن دوران باشد. فیلمهای خبری زیادی از آن دوران تماشا کردیم. یک عکس از مردی که در یک رستوران تگزاس در سال 1979 گرفته شده بود، کمک زیادی به ما کرد تا بتوانیم وضعیت ظاهری کاراکتر آنتون را ترسیم کنیم. خود خاویر هم از روند کار، طراحی چهره و لباسش خیلی لذت برد.
- آیا «سرزمینی برای پیرمردها وجود ندارد» را یک فیلم اکشن میبینید؟
جوئل: از برخی جهات بله. البته این فیلم چیزی مثل «جان سخت 4» نیست، اما...
همکاریتان قبل از شروع ساخت فیلم، با راجر دیکنز مدیر فیلمبرداری چگونه بود؟
اتان: میدانستید ما برای فیلمهایمان استوریبورد داریم؟ البته در طول کار، این استوری بوردها هم تغییر میکند. او در جریان تمام کارهایی که میخواهیم بکنیم- و تمام چیزهایی که میخواهیم – بود. ما برخی استوریبوردها را با نظر خود او عوض کردیم و وی پیشنهادات خیلی خوبی به ما در طول کار داد. از اکثر پیشنهادهای او در طول فیلمبرداری استفاده کردیم. در آغاز کار یک بحث کلی در مورد کلیت داشتیم تا بتوانیم دیدگاههایمان را به هم نزدیک کنیم.
- فیلم جدیدتان درباره چیست؟
جوئل: یک سوژه تازه و شاید جنجالی. قصه درباره فرهنگ درونی سازمان ضدجاسوسی و فرهنگ ظاهری شهر واشنگتن است. زمانی که این 2 با یکدیگر برخورد کنند چه اتفاقی میافتد؟ در ضمن اینترنت هم در داستان نقش دارد.
- آیا در فکر کار تازه دیگری هم هستید؟
جوئل: ماه آوریل کلید فیلم جدیدی را در مینهسوتا میزنیم. فیلم «یک آقای جدی» نام دارد و قصه گروهی از آدمهای درگیر و در دام افتاده را در خاورمیانه سال 1967 تعریف میکند. این فیلم بیشتر حال و هوای خانوادگی دارد.
- کار کردن با یک برادر فیلمساز سود و منفعتی هم دارد؟
جوئل: من هیچ سودی برای اتان نداشتهام و فکر هم نمیکنم این مسئله عمدی باشد!
اتان: ما هیچ کاری را عمداً انجام نمیدهیم.
- آیا دوباره با جرج کلونی و براد پیت کار میکنید؟
جوئل: جرج همیشه دوست داشته با ما کار کند.
اتان: و خیلی ناراحتیم که نتوانستهایم دیگر با او همکاری داشته باشیم.
جوئل: با هر دوی آنها اوقات خوب و خوشی را سر صحنه فیلمبرداری داشتهایم. کار کردن با آنها جالب است. هر دوی آنها در فیلمها با نمک به نظر میرسند.
- اگر نامزد دریافت اسکار شوید، 2 کارگردان بودن برای یک فیلم چگونه است؟
جوئل: همیشه نام 2 نفر ما به عنوان یک کارگردان واحد میآید. فکر نمیکنم آکادمی اسکار یا اتحادیه فیلمسازان آمریکا هم مشکلی با این مسئله داشته باشد.
- نقدها ی فیلمهایتان را میخوانید؟
اتان: به فیلمهایی که ساختهایم بستگی دارد. بعضی از فیلمها نیازمند توجه بیشتر هستند. از آنجا که فیلمهای ما کوچکند و در زمره فیلمهای بزرگ قرار نمیگیرند، نقدها و مرورها، کمک حال ما هستند.
Collider.com
نوامبر 2007